معرفت شناسی از دیدگاه حکمت متعالیه(2)


 

نويسنده:حسن معلمی




 

ب) مطابقت
 

چنان که در قسمت قبل اشاره شد مطابقت با واقع شرط دیگر معرفت حقیقی است و احراز مطابقت در علم از اساسیترین مسائل علم و معرفت شناسی است. در بخش مطابقت، دو قسمت را باید از همدیگر جدا کرد. مطابقت در بدیهیات و مطابقت علم با عالم خارج (عالم جسمانی) در علوم نظری.
مطابقت در بدیهیات: ملاصدرا بدیهیات را قضایای یقینی و مطابق با واقع می داند و بدیهیات اولیه را حقیقی ترین معارف بشر و استحالة اجتماع نقیضین و ارتفاع آن را در بدیهیات اولیه حقیقی ترین علم و مبنای همة علوم می داند.۱۲
در واقع ملاصدرا بداهت بدیهیات را مساوی با صدق آنها می داند. یعنی، عقل به صرف تصور موضوع و محمول، حکم به ثبوت محمول برای موضوع می کند و در این حکم و تصدیق، واقع را و صدق را فهم می کند و به واقع دست می یابد.
توضیح آنکه: در بدیهیات دو یقین وجود دارد:
۱) یقین به نبوت محمول برای موضوع؛
۲) یقین به اینکه محال است چنین نباشد.
و با ضمیمه کردن این یقین، واقع را آن طور که هست می فهمد. و این حکم نه فقط برای او، بلکه برای هر انسان دیگری که موضوع و محمول را همان گونه که او تصور می کند، است، تصور کند، جاری و ساری خواهد بود. و شرائط و زمان و مکان در این حکم تأثیر ندارد.
شایان ذکر است که بعضی از بزرگان با ارجاع بدیهیات اولیه به علوم حضوری، با بیانی دیگر، بر مطابقت بدیهیات اولیه با واقع تأکید کرده اند. یعنی معتقدند که بدیهیات اولیه غالباً قضایایی تحلیلی۱۳ هستند و در آن حضور محمول در موضوع با علم حضوری درک می شود و به لحاظ همین درک حضوری، این قضایا مطابق با واقع و یا عین واقع هستند.۱۴
مطابقت در علوم غیر بدیهی (نظری و عالم جسمانی): با توجه به تقسیم مفاهیم کلی به مفاهیم، ماهوی و فلسفی و منطقی، مطابقت در سه دسته قضایا مطرح است: مطابقت در قضایای منطقی، فلسفی و ماهوی. در قضایای منطقی مطابقت محرز است زیرا حاکی و محکی هر دو در درون ذهن آدمی است و در مورد هر دو، علم حضوری است؛ مطابقت در قصایای فلسفی نیز در ناحیة بدیهیات روشن شد؛ در نظریات نیز با ابتنأ بر بدیهیات قابل دستیابی است. آنچه در این بخش مهم است مطابقت در قضایای ماهوی است. مثل اینکه این جسم سفید است، مربع است، شیرین است، ترش است و امثال آن. فلاسفة مسلمان، مطابقت در قضایای ماهوی را تحت عنوان وجود ذهنی مطرح کرده اند و کسی که به طور مبسوط اولین بار به این مهم پرداخت ملاصدرا بود.
قبل از بحث وجود ذهنی، اثبات عالم جسمانی نیاز به تبیین دارد؛ یعنی اینکه بشر می تواند به عالم خارج از نفس خود علم پیدا کند و تبیین و نحوة، پیدایش این علم، زیرا مطابقت ذهن با خصوصیات عالم جسمانی فرع بر این است که خارج از وجود نفس و ذهن آدمی، عالم جسمانی با این خصوصیات وجود دارد. و اگر کسی منکر وجود عالمی ورای وجود انسان شود، بحث مطابقت با آن، از بنیاد منتفی است. لذا ابتدا نظر ملاصدرا را در باب امکان دستیابی به وجود عالم جسمانی مطرح می کنیم و سپس به بحث مطابقت می پردازیم.
ملاصدرا احساس را به تنهایی برای اثبات وجود عالم جسمانی و دستیابی بدان کافی نمی داند بلکه معتقد است که عقل انسان با کمک حس، عالم خارج را اثبات می کند. و برای اثبات آن از اصول عقلی کمک می گیرد.
ملاصدرا در توضیح و تبیین این مطلب، مجنون و انسان را در حالت خواب مثال می زند که در هر دو حالت، امور غیرواقعی، واقعی پنداشته می شود زیرا شخص نسبت به آنها احساس خاصی دارد، در حالی که اگر عقل و ادراکات عقلی نبود تشخیص موارد خطا از صواب امکان نداشت.۱۵ لذا برای اثبات عالم جسمانی اقامة دلیل می کند.۱۶
ملاصدرا از طریق فیض الهی و امکان تحقق عالم جسمانی و عدم بخل و امساک در ذات الهی، وجود عالم جسمانی را اثبات می کند.۱۷
به نظر می رسد بهترین راه برای اثبات وجود عالم جسمانی استفاده از احساسات و تأثیرات خارجی از اشیأ و به عنوان صغری و استفاده از اصل علیت به عنوان کبری است. و این استدلال استدلالی فطری و ارتکازی است که انسان از کودکی به طور ناخودآگاه از آن استفاده کرده است. لذا به این قضایا، قضایای بدیهی ثانوی می گویند. و ملاصدرا در مواردی وجود عالم جسمانی را امری بدیهی و ضروری به حساب آورده است.۱۸
مطابقت ذهن با عالم خارج (وجود ذهنی): در بحث وجود ذهنی سه جهت بحث وجود دارد:
الف) علم اضافه نیست بلکه انطباع صورت شیء است در ذهن.
ب) بین وجود و عدم واسطه نیست و حکم ایجابی بر معدومات به اعتبار وجود ذهنی آنهاست.
ج) ماهیات موجودات همان طور که در وجود خارجی دارند، در ذهن نیز به وجود ذهنی موجود می شوند و به دلیل همین عینیت ماهوی، صور ذهنی با خارج مطابق هستند.
ملاصدرا از طریق تصور معدوم و حکم ثبوتی بر معدومات و وجود مفاهیم کلی، بر اثبات وجود ذهنی استدلال کرده است۱۹ و دلیل دیگری که اقامه کرده و ابتکار خود اوست عبارت است از اثبات و خود ذهنی از طریق علت غایی است: انسان علم به غایت دارد و این علم علت تحقق غایت در خارج است.۲۰
ولی از آنجائی که دلائل وجود ذهنی تنها دو جهت از بحث وجود ذهنی را اثبات می کنند (قسمت الف و ب) ملاصدرا برای اثبات جهت سوم (ج) که عینیت ماهوی است، به دلیلی که از شیخ اشراق گرفته۲۱ است تمسک جسته و آنها را تکمیل می کند.۲۲
دلیل ملاصدرا بدین شرح است: وقتی ما به چیزی علم پیدا می کنیم، آیا چیزی برای ما حاصل می شود یا نه؟ مسلم است که چیزی برای ما حاصل می شود که قبلاً نبود. و این اثر حاصل باید با واقع مطابق باشد، زیرا اثر حاصل هر چیز درنفس غیر از اثر حاصل چیز دیگر است، پس صورت حاصل از هر چیز مطابق با اوست.
ولی روشن است که این دلیل تنوع واقعیات عالم خارج را اثبات می کند و نشان می دهد که مبدأ و منشأ ادراکات بشری که در خارج وجود دارند یکسان و یکنواخت نیستند، ولی اینکه علاوه بر تنوع ادراکات، صورت حاصله مطابق با آنها نیز هست، با این بیان اثبات نمی شود. و می توان با استفاده از اصل علیت و سنخیت بین علت و معلول، مطابقت ذهن با خارج را در بعضی خصوصیات همچون، شکل، حجم، حرکت و امثال آن اثبات کرد.
حاصل آنکه ملاصدرا منشأ معارف بشری را حس ظاهری و باطنی می داند، و وجود عقل را برای ساختن مفاهیم کلی و ساختن قضایای بدیهی و پایة معارف بشری ضروری می شمارد و می توان گفت در باب تصورات قایل اصالت حسی است و در باب تصدیقات اصالت را به عقل می دهد. ولی مانند برخی فیلسوفان امروز غربی، معتقد نیست که یک سلسله از علوم به طور فطری، جزء سرشت عقل آدمی اند، بلکه صرف تصور موضوع و محمول را برای تصدیق عقل کافی می داند، گرچه تصورات مسبوق به حس باشند و تدریجاً برای انسان حاصل شده باشند.
و در بحث مطابقت، مطابقت و صدق بدیهیات را عین بداهت آنها می داند و برای مطابقت ذهن با خارج به تنوع ادراکات متمسک می شود. و احساس را برای قبول عالمی ورای نفس و ذهن کافی نمی داند.
پس ملاصدرا عقل را در رسیدن به واقعیات قادر و توانا می داند و شکاکیت را مطلقاً مردود می شمارد. البته رد شکاکیت به معنای صحت همة علوم و ادراکات بشری نیست بلکه نشانگر قبول راهی مختوم به واقع است؛ راهی که عقل و حس با کمک قوانین منطقی و بدیهیات اولیة بشری به بخشی از واقعیات دست می یابند.

پي‌نوشت‌ها:
 

12. مفاتیح الغیب، ص ۱۴۰؛ منطق نوین، ص ۳.
13. قضایای تحلیلی قضایایی هستند که معنای محمول در درون موضوع نهفته است.
14. آموزش فلسفه، ج ۱، درس ۱.
15. اسفار، ج ۳، صص ۴۹۹-۴۹۸.
16. اسفار، ج ۵، صص ۱۶-۳.
17. همان.
18. همان، ص ۱۶.
19. اسفار، ج ۱، صص ۳۲۷-۷۶، ج ۳، ص ۳۰۹-۲۸۰؛ المسائل القدسیه، صص ۷۲-۲۳.
20. اسفار، ج ۱، صص ۲۷۲-۲۶۸؛ المسائل القدسیه، صص ۳۷ - ۳۹؛ اسفار، ج ۳، ص ۲۸۰.
21. مجموعة مصنفات، ج ۲، ص ۱۵، ج ۳، صص ۳-۲.
22. رسالة تصور و تصدیق، ص ۳۰۸.
 

منابع و مآخذ:
1. ملاصدرا، اسفار الاربعه العقلیه، ج ۱ - ۳ - ۵ - ۶، چاپ سوم، دارالحیأالترات العربی، بیروت، ۱۹۸۱.
2. ملاصدرا، تفسیرالقرآن الکبیر، ج ۲ - ۵ - ۶ - ۷، تصحیح محمد خواجوی، انتشارات بیدار، قم ۱۳۶۱ - ۱۴۰۲.
3. ملاصدرا، رساله التصور والتصدیق المطبوعة مع جوهرالنضید.
4. ملاصدرا، مفاتیح الغیب، چاپ اول، موسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تصحیح محمد خواجوی، تهران، ۱۳۶۳.
5. ملاصدرا، منطق نوین (اللمعات المشرفیه فی الفنون المنطقیه) موسسة انتشارات آگاه، تهران، ۱۳۶۲.
6. ملاصدرا، المبد و المعاد، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، انجمن فلسفة ایران، تهران، اسفند ۱۳۵۴.
7. ملاصدرا، الرسائل، مکتبة المصطفوی، قم، بی تا.
8. ملاصدرا، الشواهدالربوبیه، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، چاپخانة دانشگاه مشهد، ۱۳۶۴.
9. ملاصدرا، المسائل القدسیه.
10. علامة طباطبایی، اصول فلسفه، مرکز بررسیهای اسلامی، قم، ۲۵۳۶.
11. علامة طباطبایی، نهایه الحکمة، موسسة النشرالاسلامی التابعه لجماعة المدرسین، قم، بی تا.
12. استاد شهید مطهری، پاورقی اصول فلسفه، ج ۲، انتشارات صدرا، قم، بی تا.
13. استاد محمدتقی مصباح، آموزش فلسفه، ج ۱، ص ۱۹.
www.qabasat.org